جدول جو
جدول جو

معنی واپس گذاشتن - جستجوی لغت در جدول جو

واپس گذاشتن
(دَ)
به عقب انداختن. به تأخیر افکندن: وظیفه آن است که ما دو ماه واپس گذاریم... پس دو ماه واپس گذاشتند تا روز اول ماه خرداد. (تاریخ قم ص 146)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ / رِ فَ / فِ شُ دَ)
تخلیف. (تاج المصادر بیهقی). پشت سرگذاشتن: بعد از آنکه همه موجودات را... واپس گذاشتی و از بند رسیدن و نارسیدن خود برخاستی... هیچ بلائی در این راه سخت تر از وجود تو نیست. (انیس الطالبین بخاری نسخۀ خطی مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ عَ رَ)
عقب نهادن. بدنبال گذاشتن. پشت سرگذاشتن. تخلیف. (دهار). رجوع به بازپس نهادن و بازپس هشتن شود
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ کَ/ کِ دَ)
بازداشتن. توقیف کردن، منع کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(وُ شَ)
بعقب گذاردن: همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس گذاشتن
تصویر پس گذاشتن
پشت سر گذاشتن بعقب گذاشتن: (همه مسابقه دهندگان را پس گذاشت)
فرهنگ لغت هوشیار